دختر روی تلفون ولو شده که با معشوقش [روسی، خیانت ملی، جوان] گاییده نمی شود.
دختر اشتباه با معشوق اش لعنت میکند و در این وقت دوست پسر اش تماس میگیرد و میپرسد که او چه میکند. او دروغ میگوید و به او میگوید که او به زودی با او به یک قرار میرفت. درحالیکه در عین زمان یک مرد دیگر سرطان خود را لعنت میکند. او تلاش میکند تا ناله های خود را پنهان کند، مگر در طرف دیگر تلیفون شروع به مشکوک شدن به او در مورد خیانت کرد و درست بود. بعد، دختر تلفون را رها میکند و به رابطه جنسی خود با معشوق خود ادامه میدهد. مگر این مرد دوباره تماس میگیرد و تلاش میکند تا حقیقت را پیدا کند. و دختر را گرفت و او را در سه نامه فرستاد و تلفون را از خود دور کرد. او لعنت میکند و میخواهد که تمام نماید. فقط بعد از خیانت، او خودش شروع به تماس گرفتن با مرد کرد و برای بخشش خواست که او تماس های او را انداخته بود.