در حالی که دوستم در حال خواب بود ، من مادرش را لعنتی کردم ، اما او در مورد آن فهمید

بیایید در مورد رابطه جنسی با مادرم صحبت کنیم ، وقتی یکی از دوستان آمد تا شب را به خانه خود بگذراند. بعد از ظهر ، آن مرد می خواست مادر دوست خود را لعنتی کند ، اما نمی دانست چگونه این کار را انجام دهد. شب آمد و همه به رختخواب رفتند. اما مادر یک دوست خودش به من آمد و شروع به لعنتی با من کرد. در حالی که دوست در حال خواب است ، من مادرش را لعنتی می کنم و سینه های او در جهات مختلف لرزید. او همچنین با صدای بلند ناله می کند و من می ترسم که او بتواند از خواب بیدار شود. و بنابراین ما لعنتی را تمام کردیم و مادر یک دوست به رختخواب رفت. من هم به سرعت خوابم برد. اما معلوم شد که یک دوست نخوابید و من را شنید که مادرش را لعنتی. اکنون دوستی ما پایان است.