همسایه با او بسته بود تا او را بکشد و او این را خوش داشت [بلوهای بالغ، بزرگ، میف]
زن به خانه برگشت و فوراً به او قرص های خواب داده شد. زمانیکه او از خواب بیدار شد، او معلوم شد که روی مبل وصل بود. دست های او پشت سر او بسته شده بود تا او حرکت نکند. بعد یک مرد را دید که این کار را انجام داده است. او برای او واضح شد که آنها میخواستند او را سخت بکنند. بعد مرد شروع به لمس کردن سینه هایش کرد و بین پاهایش صعود کرد. او شروع به لعنت کردن او کرد و زن چنین یک بازی جنسی را دوست داشت. او شروع به ناله کردن در دهان و ناله اش کرد. در نتیجه، این بهترین جنس او در زندگی او بود.