پسر جرأت کرد تا مادرش را بکنه، مگر فقط زمانیکه او [پسر و مادر زناشای، جنس در یک خواب] خوابید]
پسر تصمیم گرفت که مادرش را بکنه و جرأت کرد که این کار را در زمان خوابیدن انجام دهد. او برای مدت طولانی با مادرش رابطه جنسی را برنامه ریزی کرد و در حقیقت مستقیماً به او قبول کرده نمیتوانست که او با او رابطه جنسی میخواهد. او برای لحظه ای که مادرش دیر به خانه آمد و بسیار خسته بود، منتظر ماند. و در چنین روزی به نزد او رفت و شروع به معاینه کردن بدنش کرد. و کسیکه به صورت عمده، لباس او را بالا کرد و آهسته با عضو اش به او داخل شد. بعد، پسر منجمد میشود و چک میکند که آیا مادرش از خواب بیدار میشود یا خیر. و فقط بعد دوباره حرکات مترقی یک عضو در داخل مادر را آغاز میکند. پسر خیلی نگران است که مادر بتواند بیدار شود و بعد معلوم نیست که از او چه توقع داشته باشد. این بعید است که مادر از این حقیقت که پسرش با او رابطه جنسی دارد خرسند باشد، مگر پسر هنوز هم به اینکه مادرش را در حالیکه در خواب میخوابد میخوابد ادامه میدهد. مادر در یک خواب شروع به ناله کردن کرد و این طوری معلوم میشود که او با معشوق اش رابطه جنسی داشت، نه با پسرش. پسر در این زمان کمی جرأت شد و حتی مادرش را از سینه گرفت و یک بار او را روی لب ها بوسید. بعد او او را روی شکم اش روشن کرد، بخاطریکه او در جریان رابطه جنسی با مادرش حالت های جدید میخواست و او همچنان بیدار نشد. او احتمالاً خیلی خسته است و نمیفهمد که پسرش در یک خواب لعنت میکند. یا شاید مادر درک میکند که این یک پسر با او است که رابطه جنسی دارد، مگر او خودش این را دوست دارد و از اینرو طوری نمایان میکند که خواب است. این پسر او را هیجان زده کرد تا او یک عضو را بیرون آورد و کون او را به پایان رساند. او سپرم را پاک نکرد، مگر فقط لباس او را پایین آورد و فقط رفت. صبح روز بعدی، زمانیکه پسر از خواب بیدار شد، مادر من از قبل نزدیک حالت بد روی صورت اش ایستاده بود. او از عواقب زنا با مادرش بسیار ترسیده بود و حالا نمی داند چه چیزی در انتظار او است. و مادرم چیزی را درک نمیکند و فقط پرسید که آیا او شب ها به تخت او آمده است. پسر همه چیز را رد میکند و مادر طوری نمایان میکند که او را باور میکند. درحالیکه، این طوری معلوم میشود، مادر من درک کرد که این پسر او در یک خواب گاییده شده بود، و این یک خواب نبود، بلکه یک حقیقت بود. همچنان ببینید که چگونه مادر در مقابل پسرش برهید قدم میزند و از او میخواهد تا را بفهمد.